تبیان، دستیار زندگی

ائتلاف امریکا و اروپا علیه ملت ایران

روندهای جدید كنترل ایران تحت تأثیر ضرورت‌های جنگ دوم جهانی شكل گرفت. در این فرآیند تاریخی، ائتلاف‌گرایی آمریكا، اتحاد شوروی و انگلیس منجر به اشغال نظامی و تداوم حضور ارتش‌های بیگانه در خاک ایران شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آمریکا
از سال 1945 به‌بعد ایالات متحده محور اصلی سیاست قدرت در جهان غرب شد. نقش ایالات متحده در حمایت از كشورهای اروپایی به‌موجب طرح مارشال در سال 1947، سازماندهی اتحادیه بروكسل در سال 1948 و تشكیل پیمان آتلانتیك شمالی در سال 1949 زمینه همبستگی سیاسی و راهبردی جهان غرب را به وجود آورد. همبستگی‌های ایدئولوژیک از سال 1945 به‌ بعد منجر به ائتلاف‌های ژئوپلیتیكی و راهبردی امریكا و اروپا در برخورد با سایر حوزه‌های جغرافیایی به‌ویژه در مواجهه با ایران شد. در دوران رژیم پهلوی، ائتلاف امریکا و اروپا علیه ملت ایران در اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، کودتای 28 مرداد 1332 و همکاری با رژیم پهلوی علیه مردم ایران نمود پیدا کرد. این ائتلاف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شدت بیشتری به خود گرفت؛ به طوری که امریکا و اروپا از جمله مهم‌ترین محرکان رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران بودند.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ابراهیم متقی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، طی یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" قرار داده، به واکاوی نمونه‌های تاریخی اتحاد امریکا و اروپا علیه ملت ایران، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح یادداشت دکتر ابراهیم متقی است.

تاریخ بخشی از واقعیت‌های كنش تعاملی بازیگران را منعكس می‌سازد. در اواخر قرن 19 شاهد شكل‌گیری الگوی كنش تعاملی قدرت‌های بزرگ در برخورد با ایران براساس نظریه «بازی بزرگ» هستیم.

بازی بزرگ زمینه موازنه مثبت روابط روسیه و انگلیس در برابر ایران را منعكس می‌ساخت. در این دوران تاریخی هنوز ایالات متحده تبدیل به قدرت بزرگ جهانی نشده بود لذا از سیاست موازنه قدرت بهره می‌گرفت.

بعد از جنگ دوم جهانی، ایالات متحده توانست رهبری جهان غرب را عهده‌دار شود. از سال 1945 به‌بعد ایالات متحده محور اصلی سیاست قدرت در جهان غرب شد. نقش ایالات متحده در حمایت از كشورهای اروپایی به‌موجب «طرح مارشال» در سال 1947، «سازماندهی اتحادیه بروكسل» در سال 1948 و «تشكیل پیمان آتلانتیك شمالی» در سال 1949 زمینه همبستگی سیاسی و راهبردی جهان غرب را به وجود آورد. همبستگی‌های ایدئولوژیک از سال 1945 به‌بعد منجر به ائتلاف‌های ژئوپلیتیكی و راهبردی امریكا و اروپا در برخورد با سایر حوزه‌های جغرافیایی به‌ویژه در برابر ایران شد. در این میان آنچه مشخص است، همكاریی‌های راهبردی و ژئوپلیتیكی آمریكا و اروپا در برابر ایران از سال 1979 و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با انسجام و فراگیری بیشتری همراه شده است.

الف) ائتلاف‌ امریکا و اروپا علیه ملت ایران در دوران پهلوی
در دوران پهلوی، امریکا و اروپا در موارد عدیده‌ای علیه ملت ایران متحد شدند؛ رژیم پهلوی هم در این مسیر کاملا با آنها همسو بوده و مطیع آنها به حساب می‌آمد.

1- اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم

همكاری اروپا و آمریكا در سال 1941 منجر به اشغال نظامی ایران شد و ملت ایران بزرگ‌ترین ضربه را از این اشغال متحمل شدند. با اشغال ایران توسط متفقین، بخش قابل توجهی از منابع كشاورزی و دامی ایران در تحت كنترل ارتش قدرت‌های بزرگ قرار گرفت.

نیروهای نظامی آمریكا، انگلیس و اتحاد شوروی محور اصلی سیاست و اقتصاد ایران محسوب می‌شدند. روندهای جدید كنترل ایران تحت تأثیر ضرورت‌های جنگ دوم جهانی شكل گرفت. در این فرآیند تاریخی، ائتلاف‌گرایی آمریكا، اتحاد شوروی و انگلیس منجر به اشغال نظامی و تداوم حضور ارتش‌های بیگانه در خاک ایران شد.

2- همكاری آمریكا و اروپا در كودتای 28 مرداد 1332

كودتای 28 مرداد 1332 را می‎توان نقطة عطفی در الگوی تعامل آمریكا و اروپا در ارتباط با تحولات سیاسی و اقتصادی ایران دانست. ایالات متحده در سال 1950 از روند ملی‌سازی نفت ایران در برابر انگلیس حمایت به‌عمل آورد.

برخی از زمامداران ایرانی فكر می‌كردند كه حمایت آمریكا از روند ملی‌سازی منابع اقتصادی كشورهای پیرامونی به‌مفهوم روند جدیدی است كه با استعمار مقابله می‌شود اما ملی‌شدن صنعت نفت در ایران چالش‌های سیاسی و اقتصادی خاص خود را به‌وجود آورد. تا اینکه در سال 1332 كودتای آمریكا و انگلیس شكل گرفته و در سال 1333 زمینه تأسیس كنسرسیوم نفتی ایران با شركت‌های انگلیسی، هلندی و آمریكایی به‌وجود می‌آید.

كودتا علیه دولت مصدق به این دلیل انجام گرفت كه نامبرده بر ضرورت‌های ساختاری سیاست بین‌الملل وقوف نداشته و تحولات سیاسی را براساس نشانه‌هایی از كنش نهادها و سازمان‌های بین‌المللی تحلیل می‌كرد. در چنین فرآیندی که مصدق به همكاری آمریكا امیدوار بود، سرویس‌های اطلاعاتی آمریكا و انگلیس عملیات آژاكس را برای مقابله و سرنگونی دولت مصدق سازماندهی كردند. عملیات آژاكس نشان داد كه آمریكا و اروپا از سازوكارهای نسبتاً مشتركی در برخورد با ایران بهره می‌گیرند. كودتا علیه دولت مصدق بیانگر این واقعیت است كه الگوی رفتاری انگلیس به‌عنوان نماد قدرت سنتی اروپا با سازوكارهایی كه آمریكا برای امنیت و منافع ملی خود پیگیری می‌كند نسبتاً مشترک است.

3- ائتلاف‌سازی آمریكا و انگلیس در آسیای جنوب غربی

در سال‌های ریاست جمهوری آیزنهاور، الگوی جدیدی از ائتلاف‌سازی آمریكا و انگلیس در آسیای جنوب غربی مشاهده می‌شود. پیمان بغداد در سال 1955 و پیمان سنتو در سال 1958 را می‌توان نشانه‌هایی از روند ائتلاف‌سازی دانست كه قدرت‌های بزرگ در شكل‌گیری و سازماندهی آن مشاركت دارند.

می‌توان گفت كودتای 28 مرداد زمینه لازم برای ایجاد پیمان‌های جدید را به‌وجود آورده بود؛ پیمان‌هایی كه می‌توانست شكل جدیدی از موازنه قدرت را ایجاد كند.

عضویت ایران در پیمان‌های منطقه‌ای زمینه افزایش همكاری‌های نظامی و امنیتی با ایالات متحده را اجتناب‌ناپذیر ساخت. در چنین فرآیندی بود كه بیش از 12 هزار مستشار آمریكایی در حوزه‌های مختلف نظامی و تأسیسات دفاعی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت خود ادامه می‌دادند.

از این رو بار دیگر، هزینه این ائتلاف را مردم ایران متحمل شدند چرا که طی سال‌های 57-1332 براساس واقعیت، ایران یک كشور اشغال‌شده بود؛ كشوری كه هزینه‌های امنیت منطقه‌ای آمریكا در حوزه غرب آسیا را پرداخت می‌كرد و این هزینه‌ها از جیب ملت ایران کسر می‌شد.

4- همكاری‌های آمریكا و اروپا با رژیم پهلوی علیه مردم ایران

آمریكا و اروپا در سال‌های بعد از كودتای 28 مرداد 1332، زمینه نهادینه‌سازی قدرت خود در ایران را فراهم آوردند و طی سال‌های بعد، هردو، در مقابل انقلاب اسلامی مردم ایران در کنار رژیم پهلوی قرار گرفتند. به علاوه که خریدهای تسلیحاتی رژیم پهلوی (که بخشی از آن برای مواجهه با ملت ایران استفاده می‌شد) از آمریكا و اروپا به‌موازات هم انجام می‌گرفت.

بخش قابل توجهی از همكاری‌های نظامی و دفاعی رژیم پهلوی با شركت‌های تسلیحاتی آلمان، فرانسه و انگلیس تنظیم شده بود. كشورهای اروپایی بر این امر واقف بودند كه بازارهای اقتصادی و تسلیحاتی ایران به این دلیل برای آنان مهیا شده كه ایالات متحده به عنوان محور اصلی سیاست امنیتی در بلوک غرب ایفای نقش می‌كند.

همكاری‌های اروپا و آمریكا نه‌تنها در ارتباط با فرآیندهای مشاركت اقتصادی با ایران انجام می‌گرفت، بلكه آنان تلاش داشتند تا شكل جدیدی از ادبیات سیاسی، گفتمان فرهنگی و توسعه اقتصادی را در ایران سازماندهی كنند.

نشانه چنین فرآیندی را می‌توان در سال‌های دهة 1960 مورد توجه و جست‌وجو قرار داد. در سال 1962 موضوع زیرساخت‌های لازم برای اصلاحات ارضی مطرح شد. نه‌تنها كشورهای اروپایی از سیاست تغییر ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران حمایت به‌عمل می‌آوردند، بلكه اتحاد شوروی نیز در زمره حامیان اصلی روندهای جدید توسعه اقتصادی در ایران تلقی می‌شد. برنامه توسعه براساس ضرورت‌های اقتصاد سرمایه‌داری شكل گرفته و ایران را تبدیل به كشوری تک‌محصولی در اقتصاد جهانی می‌كرد. در چنین فرآیندی میزان وابستگی اقتصادی ایران به سیاست جهانی افزایش می‌یافت.

محورهای اصلی برنامه توسعه اقتصادی براساس «پروژه نوسازی» بدون توجه به زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی ایران انجام گرفت. محور اصلی پروژه نوسازی را فرآیندهایی همانند «شهری‌شدن»، «صنعتی‌شدن» و «سكولار شدن» تشكیل می‌داد. هر یك از روندهای یادشده را می‌توان به‌عنوان بخشی از فرآیند مدیریت ساختار اقتصادی و برنامه‌ریزی اجتماعی برای ایران دانست. این فرآیند در چارچوب الگویی شكل گرفت كه قبلاً توسط كشورهای اروپایی و آمریكا به مرحلة اجرا گذاشته شده بود.

پروژه نوسازی هم با نیازهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران هیچ‌گونه هماهنگی نداشت و منجر به تشدید تضادهای اقتصادی و اجتماعی ایران شد. آمریكا و كشورهای اروپایی درصدد بودند تا شكل جدیدی از ساختار اجتماعی و اقتصادی را در ایران سازماندهی كنند كه متفاوت از الگوهای سنتی بوده و می‌تواند زمینه ادغام مرحله‌ای ایران در اقتصاد نظام سرمایه‌داری را به‌وجود آورد. در تمامی این فرآیندها، شركت‌های خدماتی، تولیدی، صنعتی و نظامی كشورهای اروپایی به موازات مجموعه‌های اقتصادی آمریكا در ایران مشاركت داشتند.

ب) ائتلاف آمریكا و اروپا علیه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
در دوران 40 ساله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد نشانه‌هایی از همكاری و رقابت آمریكا و اروپا در ارتباط با تحولات سیاسی و ضرورت‌های راهبردی ایران در منطقه هستیم.

افزایش تضادهای ایران و آمریكا در سال 1358 منجر به تسخیر سفارت امریكا شد. در این مقطع، كشورهای اروپایی حمایت خود از امریكا برای آزادی دیپلمات‌هایش را مورد تأكید قرار دادند. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل كه در نوامبر 1979 منتشر شد، نشانه‌هایی از همكاری قدرت‌های بزرگ در برابر الگوهای رفتاری سیاست‌های جدید بازیگرانی را امكان‌پذیر ساخت كه دارای رویكرد انقلابی بوده است.

آمریكا و اروپا هر دو درصدد بودند تا انقلاب اسلامی را كنترل کنند. به همین دلیل است كه در فرآیندهای تاریخی و سرنوشت‌ساز دارای مواضع نسبتاً یكسانی برای محدودسازی قدرت ایران بوده‌اند.

1- سیاست مشترک آمریكا و اروپا در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران

ایالات متحده و كشورهای اروپایی حامی اصلی رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران بودند. به طوری که امریکا و اروپا با تجهیز رژیم بعث در کشتار مردم ایران نیز دست داشتند. آنان نه‌تنها زمینه‌های مشروعیت‌بخشی به تهاجم نظامی عراق را فراهم آوردند، بلكه با سیاست‌های نظامی و الگوی كنش دفاعی ایران نیز مخالفت کردند. آمریكا و كشورهای اروپای غربی در تمامی دوران جنگ تحمیلی از «سیاست بی‌طرفی مثبت» به‌سود عراق بهره گرفتند.

حمله نظامی رژیم بعثی عراق علیه ایران هیچ‌گاه مورد انتقاد دول غربی واقع نشد. قطعنامه صادره از سوی شورای امنیت سازمان ملل حمایت علنی و مشهود امریكا و كشورهای اروپایی از عراق را منعكس می‌ساخت. در این قطعنامه بر ضرورت آتش‌بس تأكید شده بود. آتش‌بسی که به‌معنای پذیرش تهاجم عراق به ایران بود.

2- سیاست آمریكا و اروپا در برنامه هسته‌ای ایران

تبیین سیاست آمریكا و اروپا در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای ایران نسبتاً هماهنگ و مشترک بوده است. كشورهای اروپایی شورای امنیت سازمان ملل در تمامی قطعنامه‌های آمریكا علیه ایران رأی مثبت داده‌اند.

وزرای امورخارجه كشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان در سال 2003 محور اصلی مذاكرات سعدآباد بوده و به این ترتیب زمینه برای تعلیق فعالیت هسته‌ای ایران به‌وجود آمد. تعلیق غنی‌سازی اورانیوم به‌عنوان گام آغازین برای راستی‌آزمایی و شفاف‌سازی تلقی می‌شد. ایران بر این اعتقاد بود كه كشورهای اروپایی و آمریكا باید بعد از پایان پرسش‌های خود درباره راستی‌آزمایی كه از آن به‌عنوان «مدالیته» نام برده می‌شود، زمینه تداوم فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به‌وجود آورند.

به هر ترتیب بعد از اینكه ایران با نظارت بازرسان آژانس زمینه انجام فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی مجدد را فراهم ساخت، كشورهای اروپایی در تعامل همكاری‌جویانه با ایالات متحده به قطعنامه‌های 1696، 1737، 1747، 1803، 1835 و 1929 شورای امنیت برای تحریم اقتصادی ایران رأی مثبت دادند. در این فرآیند، آمریكا توانست تحریم‌های جدیدی را فراتر از قواعد حقوق بین‌الملل علیه ایران اعمال کند كه از آن به‌عنوان «تحریم‌های ثانویه» نام برده می‌شد. بدین ترتیب امریکا و اروپا بار دیگر علیه ملت ایران با هم ائتلاف کردند.
منبع: مرکز اسناد اسلامی