تبیان، دستیار زندگی

انقلابیون یا ضدانقلابیون؟!

چریکهای فدایی خلق، در اسناد لانه جاسوسی یک گروه مارکسیستی غیر مذهبی معرفی شده که پیش از انقلاب همراه با امام خمینی تلاش در براندازی رژیم پهلوی داشت اما پس از انقلاب منتقد دولت اسلامی شد. آنان به وسیله گروههای فلسطینی تعلیم داده می‌شدند و دارای انبار وسیعی از انواع تفنگ، مسلسل، نارنجکهای دست‌ساز و دیگر مواد منفجره بودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 موجب شد تا بسیاری از گروههای غیر مذهبی که در هدف‌گذاریهای خود با گروهها و احزاب اسلامی مشکل بنیادین داشتند، راه تقابل را در پیش گرفته و رودرروی آنان قرار گیرند. از جمله مهم‌ترین این گروهها، احزاب و جنبشهای چپ و کمونیستی بود. اگرچه حزب توده ــ به عنوان معروف‌ترین حزب کمونیستی ایران ــ از جمله قدیمی‌ترین احزاب سیاسی ایران به حساب می‌آمد اما با آغاز حرکت امام خمینی در سال 1342، گستردگی و مقبولیت آن تا حد زیادی در میان توده‌های مردم با چالش جدی مواجه شده بود و در روزهای پرالتهاب انقلاب، نقش خود را به گروههای کمونیستی منشعب از خود واگذار کرده بود.

در واقع این گروههای منشعب‌شده، که بیشتر بر رویه‌های مسلحانه تأکید می‌ورزیدند، توانستند جای توده‌ایها را پر کرده و تمایلات کمونیستی را در غالب مسلحانه آن، ترویج و گسترش دهند. در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی، بیش از ده حزب، جنبش و مرام سیاسی کمونیستی یا نزدیک به کمونیسم در ایران فعالیت داشتند؛ گذشته از حزب قدیمی توده که دارای سازمان‌دهی و شکل تشکیلاتی نظام‌یافته بود، از بسیاری از آنها تنها یک بیانیه باقی مانده است.

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سازمان فداییان خلق ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان اتحاد فداییان کمونیست، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، حزب رنجبران ایران، حزب کمونیست ایران،  حزب کار ایران (طوفان)، سازمان فداییان، اتحادیه  کمونیستهای ایران، حزب کمونیست کارگری ایران و چریکهای فدایی خلق ایران (شاخه اشرف دهقانی) بخشی از عناوین احزابی است که با عنوان کمونیستی فعالیت می‌کردند.

علاوه بر این، بخشی از نیروهای مسلمان نیز بودند که به لحاظ شیوه  عملکرد، علاقه  فراوانی به رویکردهای کمونیستی داشتند که مهمترین آنها مجاهدین خلق بود. لازم به ذکر است که اگرچه واژه  «مجاهدین» به صورت خاص به گروهی از انقلابیون مسلمان اطلاق می‌شد که دارای گرایشهای مارکسیستی بودند، اما بعضاً در سالها و ماههای منتهی به بهمن 57، بخش نظامی نهضت اسلامی به طور کلی با این واژه شناخته می‌شد.

به‌نظر می‌رسد منابع اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا به‌درستی متوجه این واقعیت شده‌اند که وزن سیاسی و اجتماعی گروههای کمونیستی و چپ در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران، تا حد زیادی ناکافی و سوگیری آنان به سمت حرکتهای مسلحانه ناشی از نداشتن پشتوانه‌های اجتماعی کافی بوده است.



حزب مجاهدین خلق (که بعدها به واسطه انجام ترورهای کور به «منافقین» مشهور شدند)، به واسطه داشتن عقاید اسلامی و در عین حال استفاده از شعارهای عامه‌پسند کمونیستی و داشتن مشی مسلحانه، دارای طرفدارانی چند بودند اما وضعیت دیگر گروههای چپ به اندازه مجاهدین دلگرم‌کننده نبود.

به عنوان مثال در حالی که مجموعه‌های بازنشر شده اسناد تاریخی، دهها و بعضاً صدها سند از هر یک از سازمانها و احزاب مذهبی و شبه مذهبی ایران منتشر کرده‌اند، اما تعداد سندهای منتشر شده از احزابی نظیر «حزب کمونیستهای ایران» و یا «چریکهای فدایی خلق» بسیار ناچیز بوده و همان مقدار نیز معمولاً آمیخته‌ای از اطلاعات ناقص و همراه با ظن و گمان است. به عنوان مثال کل اسناد منتشر شده لانه جاسوسی آمریکا درباره حزب کارگران سوسیالیست تنها 7 مورد و برای چریکهای فدایی خلق 3 مورد است.

با این حال باید توجه داشت که اگرچه بخش مهمی از این قلت اطلاعاتی، به خاطر توان پایین نیروهای چپ در قیاس با نیروهای مذهبی در بحبوحه انقلاب بوده است اما بخش دیگری از آن نیز به دلیل ماهیت زیرزمینی این گروهها می‌باشد، خصوصاً که باید در نظر داشت که حرکتهای مارکسیستی به دلیل ماهیت ضدمذهبیشان از ابزارهای جذب حداکثری در جامعه مذهبی ایران بی‌بهره بوده و لذا بر اثر جلوگیری از مواجه‌های مردمی کمتر اثری از خود بر جای می‌گذاشتند، اما نهایتاً برخی اقدامات آنان چالشها و نگرانیهای جدی را برای دولتهای قبل و بعد از انقلاب ایجاد می‌کرد. نمونه این چالشها را به‌خوبی می‌توان در نحوه فعالیت «چریکهای فدایی خلق» یافت.


توان انقلابی «چریکهای فدایی خلق» از منظر اسناد لانه جاسوسی

چریکهای فدایی خلق، در اسناد لانه جاسوسی یک گروه مارکسیستی غیر مذهبی معرفی شده که پیش از انقلاب همراه با امام خمینی تلاش در براندازی رژیم پهلوی داشت اما پس از انقلاب منتقد دولت اسلامی شد. آنان به وسیله گروههای فلسطینی تعلیم داده می‌شدند و دارای انبار وسیعی از انواع تفنگ، مسلسل، نارنجکهای دست‌ساز و دیگر مواد منفجره بودند.

این گروه که در سالهای 1349 و 1350 به وسیله اعضای طرفدار عمل و ناراضی از تشکیلات سازمان جوانان حزب کمونیست توده تشکیل شده بود، در اوایل دهه 50 مبادرت به ایجاد شورشهای دهقانی در مناطق شمالی کشور نمود و بعد از آن حوزه فعالیت خود را به دیگر مناطق کشور گسترش داد. آنان مدام با پلیس درگیر شده و به علت همین درگیریها و کشته‌هایی که در این راه دادند، خیلی زود، جمعیت طرفدارانشان رو به افول گذاشت. علاوه بر شهرهای شمالی؛ تهران، اصفهان، شیراز و مشهد مرکز فعالیت آنان بوده است.

فداییان خلق با مجاهدین خلق اختلافات اساسی داشتند و اخبار چندی مبنی بر درگیری مسلحانه آنان توسط مأموران اطلاعاتی آمریکایی در ایران ثبت شده است. چریکهای فدایی خلق بیشتر از آنکه به روسیه و چین نزدیک باشند، خود را شبیه گروههای مارکسیستی آمریکای جنوبی، فلسطین و لیبی می‌دانستند و بخش اعظمی از منابع مالی آنان توسط فلسطینیها و لیبیاییها تأمین می‌شد...
 
فداییان خلق با مجاهدین خلق اختلافات اساسی داشتند و اخبار چندی مبنی بر درگیری مسلحانه آنان توسط مأموران اطلاعاتی آمریکایی در ایران ثبت شده است. چریکهای فدایی خلق بیشتر از آنکه به روسیه و چین نزدیک باشند، خود را شبیه گروههای مارکسیستی آمریکای جنوبی، فلسطین و لیبی می‌دانستند و بخش اعظمی از منابع مالی آنان توسط فلسطینیها و لیبیاییها تأمین می‌شد.

در بین سالهای 1352 تا 1357 نزدیک به بیست عملیات مسلحانه بزرگ انجام دادند که در هر یک از آنها یکی از شخصیتهای مهم کشوری و لشکری و یا مراکز امنیتی برجسته مورد حمله قرار می‌گرفت. البته پیش از این تاریخ حادثه مشهور سیاهکل در تاریخ 19 بهمن 1349 را رقم زده بودند.

در این رویداد چریکهای فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله بردند که نهایتاً با کشته شدن دو چریک فدایی و اسارت ده تن دیگر پایان یافت. تمامی اسیران بعداً اعدام شدند. اسناد آمریکایی، در یک گزارش توان انقلابی چریکهای فدایی خلق را نامعلوم و در یک گزارش دیگر، 5000 نفر برآورد کرده‌اند.

آنان که در اوایل پیروزی انقلاب دارای یک دفتر مرکزی در شمال دانشگاه تهران بودند، از سیستم اداری مناسبی بهره می‌بردند اما همچنان مشکل اصلی آنان فقدان یک رهبر اصلی بوده است. رهبری این حزب برای آمریکاییها نامعلوم بود و تنها بر اساس برخی گزارشهای تأییدنشده بر عهده شخصی به نام «مهدی خانبابا تهرانی» رهبر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا بوده است.

این گروه، دو هدف عمده را ــ قبل و بعد از پیروزی انقلاب ــ دنبال می‌کرد؛ نخست مخالفت با آمریکا که در دل آن ضدیت با امپرایالیسم و صهیونیست نیز نهفته بود و دیگری مبارزه با حکومت اسلامی برای دست‌یابی به نتیجه ذاتی انقلاب که بنا به زعم آنان برقراری دموکراسی خالص یعنی دموکراسی‌ای که به وسیله ایده‌آلهای اسلامی محدود نشده باشد، بود.

آنان نفوذ گسترده‌ای در میان دانشجویان داشته و به‌رغم گزارشهای رسمی که آنان را از دانشگاه خارج شده می‌دانست اما همچنان در دانشگاهها خصوصاً دانشگاه تهران فعال بوده‌اند.1 چریکهای فدایی خلق بر خلاف دیگر گروههای کمونیستی موجود در روزهای اول انقلاب تلاش مسلحانه خود را تا آخر ادامه می‌داد. آنان بر خلاف توده‌ایها و اعضای حزب کمونیست ایران اصرار بر مشی مسلحانه داشتند و حتی در این مسیر بر اساس اسناد، به درگیریهای مسلحانه با دیگر کمونیستها نیز می‌پرداختند.

نهایتاً این گروه کمونیستی نتوانست در تهران و دیگر شهرهای بزرگ به حیات فعال خود ادامه دهد؛ بنابراین در اواخر مرداد 1358 به آرامی تهران را ترک کرده و شروع به تمرکز سلاحها و دیگر منابع خود در سیاهکل نمودند؛ جایی که قریب یک دهه قبل، درگیریهای حزبی‌شان را از آنجا آغاز کرده و سعی داشتند تا مجدداً به آنجا بازگشته و در صورت امکان با انجام یک حرکت تروریستی دوباره خود را در یادها و خاطره‌ها تجدید نمایند؛ اما این کار به نتیجه نرسید. با این همه چریکهای فدایی خلق در روز سوم انقلاب دست به اقدامی زدند که هم حساسیت نیروهای مذهبی و مسلمان را برانگیخت و هم باعث شد تا آمریکاییها آنان را در رصدهای اطلاعاتیشان به عنوان یکی از مهمترین چالشهای خود در یاد داشته باشند.

اشغال سفارت آمریکا در 25 بهمن 1357

سه روز از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 می‌گذشت که چریکهای فدایی خلق توانستند با غلبه بر نیروهای نظامی اطراف سفارت آمریکا، برای ساعاتی کنترل سفارت را در دست بگیرند. اما بلافاصله بعد از اطلاع کمیته انقلاب از این ماجرا و به دستور امام خمینی، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت و ماشاءالله قصاب مسئول کمیته انقلاب، وارد عمل شده و کمک کردند تا چریکهای کمونیستی را از سفارتخانه بیرون کنند.

بعدها و در پی همین رویداد، ماشاءالله قصاب از سوی چریکهای مذکور به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما به‌رغم عمق این ماجرا، اطلاعات جمع‌آوری شده در اسناد لانه جاسوسی بازتاب بسیار مختصری داشت و آنچه از این رویداد ثبت شده، بدون ملحوظات و طبقه‌بندی امنیتی بوده است. آمریکاییها، این حادثه را در کنار حمله چریکهای مورد نظر به رادیو تلویزیون ملی ایران، در یک سطح بررسی و ذکر کرده‌اند.

به‌نظر می‌رسد منابع اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا به‌درستی متوجه این واقعیت شده‌اند که وزن سیاسی و اجتماعی گروههای کمونیستی و چپ در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران، تا حد زیادی ناکافی و سوگیری آنان به سمت حرکتهای مسلحانه ناشی از نداشتن پشتوانه‌های اجتماعی کافی بوده است.

اینکه جریانهای چپ سعی می‌کردند برای بیان و پیگری عقاید خود پوششی از مبانی و الفاظ اسلامی برسازند مؤید این نکته است که تفکر کمونیستی ذاتاً در میان مردم ایران در سالهای انقلاب خریدار نداشته است و لذا اسلامی‌سازی تفکر چپ پروژه‌ای بود که در ابتدا با استقبال گروههایی از طبقات دانشگاهی و روشنفکر روبه‌رو شد اما نهایتاً در پی اتفاقات سالهای بعد، التقاطی بودن و غیر کارا بودن آن اثبات گردید.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران