تبیان، دستیار زندگی

فرهنگ و هنر به سبک رژیم پهلوی

آنتونی پارسونز، سفیر پیشین انگلیس در ایران از این جشن و محتوای برنامه‌های آن به‌عنوان یکی از نخستین جرقه‌های انقلاب ایران یاد کرده است. او در دیدار با شاه برای نشان دادن عمق فاجعه‌ای که در جشن هنر شیراز می گذشت به شاه می‌گوید اگر برخی از این نمایشها در انگلیس اجرا می‌شد بدون شک کارگردان و بازیگران آن جان سالم به در نمی‌بردند. پاسخ شاه اما جالب بود؛ لبخند و سپس سکوت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فرهنگ هنر
سازمان جشن هنر یکی از سازمانهای وابسته به فرح پهلوی بود. عملکرد این سازمان در دوران حکومت پهلوی دوم بازتاب بسیاری در سطح جامعه داشت. برخی فعالیتهای آن را در جهت ائتلای فرهنگی کشور قلمداد می‌کردند اما بسیاری معتقد بوده و هستند که سازمان جشن هنر با اقداماتی نظیر برگزاری جشن هنر شیراز آشکارا در جهت تضعیف فرهنگ بومی ملی و اسلامی در کشور گام برداشت. با این توصیفات عملکرد سازمان جشن هنر را چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا به راستی فعالیتهای این سازمان به ویژه جشن هنر شیراز در جهت اعتلای فرهنگ و هنر کشور بوده است؟ 

تاسیس سازمان جشن هنر شیراز و اعضای آن

سازمان جشن هنر متولی برگزاری جشنهای مختلفی بود از جمله جشن توس در مشهد، جشن فرهنگ مردم در اصفهان و جشن هنر شیراز. جشن هنر شیراز پیشینه قدیمی‌تری از دو جشن دیگر داشته و از سال 1346 آغاز به فعالیت نمود که بر همین اساس مورد عنایت بیشتری نسبت به دیگر جشنها قرار می‌گرفت.

این جشن با حمایت ویژه فرح پهلوی هر سال یک‌بار در شهریور برگزار می‌شد و هنرمندانی را از ایران و خارج از کشور گرد هم می‌آورد تا در فضاهای تاریخی و  مکانهای هنری و حتی در خیابانهای شیراز به اجرای نمایش بپردازند. تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه در مجموع یازده جشن برگزار شد. برنامه­های جشن در ارکان چهارگانه موسیقی، رقص، تئاتر و سینما ارائه می‌شد.

اعضای هیئت مدیره سازمان در سال 1346 متشکل از مهدی بوشهری، قاسم رضایی، رضا قطبی، ژاون هاکوپیان و فرخ غفاری بود. پس از آن به موجب حکمی از سوی فرح پهلوی، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر وقت نیز به سمت عضویت امنا سازمان جشن هنر شیراز منصوب شد.


اعضای هیئت امنا به فرمان فرح پهلوی برای مدت دو سال انتخاب، تصمیمات هیئت با اکثریت عده حاضر اتخاذ و یک نفر از اعضا به فرمان فرح به ریاست آن انتخاب می‌شد و هر سال دوبار تشکیل جلسه می‌دادند. هیئت امنا عده‌ای را برای هیئت مدیره سازمان به حضور فرح پیشنهاد می‌داد و او یک نفر را به ریاست و چهار نفر را نیز به عضویت هیئت مدیره برای مدت دو سال انتخاب می‌کرد و هیئت مدیره نیز سالی چهار بار تشکیل جلسه می‌داد.

ترکیب و کیفیت 31 نفر اعضای هیئت امنا و 5 نفر هیئت رئیسه سازمان نشان می‌دهد که انتخابها بیش از آنکه به دانش و مهارت تخصصی فرد به ویژه در امور فرهنگی متکی باشد با ملاحظات سیاسی و یا نسبتهای سببی و نسبی با خاندان پهلوی صورت می‌گرفت.

سیاست رژیم پهلوی در عرصه فرهنگی با اقداماتی همچون برگزاری جشن هنر شیراز در نهایت برای این رژیم گران تمام شد تا جایی که حتی آنتونی پارسونز، سفیر پیشین انگلیس در ایران از این جشن و محتوای برنامه‌های آن به­عنوان یکی از نخستین جرقه‌های انقلاب ایران یاد کرده است.



دارایی سازمان جشن هنر در زمان تاسیس که از طرف فرح پهلوی مرحمت شده بود بالغ بر پنج میلیون ریال بود.5 گفته می‌شد درآمد سازمان از محل کمکهای فرح پهلوی، درآمدهای حاصله از فعالیتهای سازمان، کمکهای شخصیتهای حقوقی و حقیقی، سرمایه‌گذاری سازمان در موسسات انتفاعی به منظور کسب درآمد تامین می شد.

طبق اسناد وزارت دربار اکثر اجناس مورد نیاز جشن از خارج از کشور تامین می‌شد و تمامی آنها نیز از پرداخت گمرک معاف بودند و سهم حقوق گمرکی از طرف دولت ایران پرداخت می‌شد. سازمان جشن هنر شیراز با در اختیار داشتن اعتبارات بسیار و با اجرای برنامه‌های مختلف، جنجالهایی را به راه انداخت و موجی از مخالفتها و اعتراضات را به دنبال داشت که بازتاب گسترده‌ای نیز در رسانه‌ها و مطبوعات داشت.

اهداف اعلامی و اهداف عملی سازمان جشن هنر شیراز

هدف اعلام شده از برگزاری جشن هنر شیراز، ایجاد فضایی برای شناساندن هنر ایران به ایرانیان و به‌ویژه هنرمندان خارجی، بزرگداشت و آشنایی با هنرمندان خارجی و نشان دادن شیوه کار آنان به ایرانیان است. این پیامی است که فرح پهلوی در سخنرانیهای خود به عنوان مهم‌ترین هدف از برگزاری این جشنها اعلام کرد.

فرخ غفاری قائم‌مقام جشن هنر شیراز نیز در سخنرانیهای خود مطالب ضد و نقیضی از اهداف جشن اظهار می‌داشت از جمله اینکه؛ جشن هنر وظیفه آموزشی ندارد و در جایی دیگر گفته بود که هدف از برگزاری جشن هنر آموزش تحولات هنر به مردم است. او در واکنش به انتقادات مردم و مطبوعات نیز گفته بود شما که از جشن هنر شیراز خوشتان نمی‌آید آن‌را نبینید اما در تعریف از جشن هنر شیراز مدعی بود توانسته‌ایم آثار خوب هنر غرب را به ایرانیان عرضه کنیم.

این صحبتها از سوی مسئولین اصلی جشن هنر شیراز در حالی بود که آنها عمدتا از هنرمندانی برای شرکت در جشنها دعوت به عمل می‌آوردند که در کشور خود به‌ویژه آمریکا راه به جایی نبرده بودند و هنوز آفریده‌های خود را در کشوری دیگر می‌آزمودند تا شاید روزی به قلمرو هنر نزدیک شوند. بنابراین برنامه‌ها اغلب کاری عبث و بیهوده بود زیرا جشنها بیشتر به جشن تجربه‌ها تبدیل شده بود. مردم با هیچ یک از سنتهای هنری غرب آشنایی نداشتند و احساس نزدیکی هم نمی‌کردند. حقیقت دردناک، شیوع شارلاتانیسم در بین هنرمندان غربی بود که هر کدام می‌خواستند فکرشان را به شکلی روی مردم بیازمایند.

روایت ریچارد فِرای ایران‌شناس آمریکایی نیز از جشن هنر شیراز رواج لجام گسیخته فرهنگ غربی بدون رعایت حداقلی از تعادل در ارائه هنر به اصطلاح پیشتاز است. او دعوت از گروههای موسیقی و آواز کشورهای همسایه همچون پاکستان، افغانستان و تاجیکستان به جشن هنر شیراز را پیشنهاد میکند اما رضا قطبی رئیس هیئت مدیره به پیشنهاد او می‌گوید شما متوجه نیستید ما حامی هنر پیشتاز هستیم نه فرهنگ عامیانه.11 در واقع بی توجهی به هنرهای سنتی و اصیل ایرانی و کشورهایی که در حوزه تمدنی و فرهنگی ایران قرار داشتند یکی دیگر از مهم‌ترین ایرادات وارده به برنامه‌های جشن بود.

هنر محلی ایران درصد ناچیزی از برنامه‌های جشن هنر به ویژه جشن هنر شیراز را به خود اختصاص می‌داد. اگر معیار توفیق این جشنها برنامه‌هایی باشد که از سوی هنرمندان کشورهای خارجی به اجرا درآمد باز هم باید گفت در جهت شناساندن هنر کلاسیک غرب ناموفق بود؛ زیرا برنامه‌های اجرا شده اغلب از میان آثار غیرفاخر و درجه چندم غربی انتخاب می‌شد.

ماهیت برنامه‌های جشن هنر شیراز

به‌نظر می‌رسید برای مسئولان جشن هنر احساس رضایت ناظر غربی حاضر در جشنواره بر نظر و علایق تماشاگر ایرانی ترجیح داشت و این فکر را ایجاد کرده بود که جشنواره صرفا وسلیه‌ای برای جذب گردشگران غربی است تا ایران به محلی برای تسکین عطش غربیان در اجرای نمایشنامه‌هایشان تبدیل شود.

از جمله نمایشهایی که در این جشن اجرا شد می توان به زارتان برادر تارزان، هفت تپه، باله گلستان، اعمال مقدس، ساعت ششم، ویس و رامین، ملوسها و نسناسها و ... اشاره کرد که هرکدام بیانگر یک آوانگارد بی‌محتوا بودند اما مقامها و مسئولان جشن از آن به عنوان گذار از سنت به دنیای مدرن استقبال می‌کردند.

بسیاری از نمایشها و موسیقیهایی که اجرا می‌شد در شرایط تحمیلی بود و تماشاگر انتخاب دیگری نداشت و نمی‌توانست با مفاهیم و آموزه‌های غربی فیلمها و نمایشنامه‌های جشن ارتباط پیدا کند، حال آنکه قائم مقام جشن هنر شیراز سلیقه و درک تماشاگران را در حوزه مسئولیت جشن نمی‌دانست.

روایت ریچارد فِرای ایران­شناس آمریکایی نیز از جشن هنر شیراز رواج لجام گسیخته فرهنگ غربی بدون رعایت حداقلی از تعادل در ارائه هنر به اصطلاح پیشتاز است. او دعوت از گروههای موسیقی و آواز کشورهای همسایه همچون پاکستان، افغانستان و تاجیکستان به جشن هنر شیراز را پیشنهاد می‌کند اما رضا قطبی رئیس هیئت مدیره به پیشنهاد او می‌گوید شما متوجه نیستید ما حامی هنر پیشتاز هستیم نه فرهنگ عامیانه.
 
برخی از آثار بزرگ ایرانی نیز که در جشن هنر شیراز نمایش داده شد و چاشنی محلی و بومی داشت به نوعی با فرهنگ و ارزشهای غربی تلفیق شده بود؛ از جمله تلفیق گلستان سعدی با رقص باله بود در حالی که حتی به گفته موریس بژار کارگردان نمایشنامه، گلستان سرشار از اندیشه و کمال بود و نمی‌شد آن را به زبان رقص ترجمه کرد.

با این همه سوال اینجا بود که چه لزومی وجود داشت تا این کار انجام شود؟! اعتراضات بسیاری در محافل عمومی و ادبی نسبت به این موضوع انجام شد تا جایی که در مقالات نوشتند کسانی‌که گلستان سعدی را حتی یک‌بار هم نخوانده‌اند حق ندارند یکی از مفاخر ادبی ملت ایران را به دست بیگانگان بسپارند.

در حوزه تئاتر نیز یکی از آثاری که به نوعی بازتاب فرهنگ ملی و ایرانی بود تئاتر رستم و سهراب است اما اجرای این نمایش آن هم از سوی گروهی هندی چنان بی‌تناسب بود که هیچ سنخیتی با زمینه‌های فعالیت هنری آنها و ماهیت داستان فردوسی نداشت.

حتی مقامات محلی شیراز معتقد بودند این جشنها به هیچ وجه محیط اجتماعی و مذهبی شیراز را در نظر نداشت اما آنهایی که مجری برنامه جشن هنر شیراز بودند خودشان مستقیما با مقامات بالا تماس داشتند و از مقامات محلی تبعیت نمی‌کردند. در حوزه موسیقی نیز تمایل برگزارکنندگان جشن در تبلیغات گسترده برای نمایندگان موسیقی غربی بود؛ به طوری که در یکی از جشنها 26 برنامه در هشت روز به یک خواننده غربی اختصاص داشت و موسیقی ایرانی و کار دیگر شرکت کنندگان در جشن بسیار ناچیز بود.

گسست میان مخاطبان و موسیقیهای اجرا شده به وضوح دیده می‌شد و عموم مردم درکی از این نوع موسیقی نداشتند اما مسئولان در پاسخ اظهار نارضایت مخاطب با خودکامگی می‌گفتند در آینده نیز همین کار را خواهیم کرد و هرکه نمی‌خواهد نیاید و نبیند. با این همه نکته قابل توجه و تامل در اینجاست که با وجود فاصله عمیق‌تر مردم با محتوای برنامه‌های جشن در سالهای بعد چرا این برنامه‌ها تا سقوط رژیم پهلوی همچنان ادامه یافت؟!

رابطه قدرت و فرهنگ در عصر پهلوی و تداوم برگزاری جشن هنر شیراز

رژیم پهلوی با وجود ماهیت استبدادی و بستن فضای مشارکت سیاسی و اجتماعی به روی مردم تلاش می‌کرد تا سیطره نظام استبدادی در عرصه سیاسی و اجتماعی را با دادن آزادیهای اسمی در عرصه فرهنگی و عدم نظارت در حوزه فرهنگ جبران کند. در این عرصه هرچند نظارت و سانسور به طور کامل وجود داشت اما در بی‌دولتی فرهنگ، تنها محتوای سیاسی تولیدات فرهنگی با نظارت روبه‌رو بود. به عبارتی رژیم پهلوی برپایی چنین جشنهایی را که بدون نظارت و سنخیت نداشتن با فرهنگ و اخلاق جامعه ایرانی به اجرا درمی آمد در قالب وجود آزادی در هنر و تمایل نداشتن حکومت به دخالت در امور فرهنگی تعبیر می‌کرد.

اما این آزادی افسارگسیخته که در حوزه هنر و برخی وسائل ارتباط جمعی از جمله در حوزه سینما و نمایش وجود داشت اخلاق فردی و اجتماعی مردم و به دنبال آن اعتقادات ملی و قومی و فرهنگی جامعه ایرانی را نیز در خطر قرار داده بود تا جایی که برخی از نمایشهایی که منافی عفت عمومی بود درست در زمانی اجرا می‌شد که مردم روزه‌دار بودند.

چنین اقدامات فرهنگی بازتاب گسترده ای در میان افکار عمومی داشت و واکنشهای شدیدی را در جامعه ایجاد کرد. مخالفتها و اعتراضات مردمی متوجه برنامه‌هایی بود که گفته می‌شد به لحاظ فرهنگی برنامه منسجمی نداشت اما اهداف و مقاصدی که از طراحی این برنامه­‌های فرهنگی مدنظر حکومت پهلوی بود اهدافی کاملاً اندیشیده شده بود. حکومت پهلوی به دنبال اشاعه فرهنگ غربی بود. در این میان وجود آزادیهای افراطی در حوزه هنر سرپوشی بر نبود آزادیهای سیاسی بود.

«ایران در دهه 50 شمسی مورد مطالعاتی جالبی بود به این معنا که چگونه دولتی اقتدارگرا با برگزاری جشن هنر شیراز مدعی آن است که به ایده‌های پیشرو غرب توجه می‌کند، در حالی‌که سخنرانی آزاد سیاسی شهروندانش را به شدت ممنوع کرده بود. باید گفت این مدل ناپایدار برای مدت طولانی نمی‌تواند دوام بیاورد، به‌خصوص زمانی‌که با کاهش حمایت مردمی روبه‌رو باشد».

سیاست رژیم پهلوی در عرصه فرهنگی با اقداماتی همچون برگزاری جشن هنر شیراز در نهایت برای این رژیم گران تمام شد تا جایی که حتی آنتونی پارسونز، سفیر پیشین انگلیس در ایران از این جشن و محتوای برنامه‌های آن به­عنوان یکی از نخستین جرقه‌های انقلاب ایران یاد کرده است. او در دیدار با شاه برای نشان دادن عمق فاجعه‌ای که در جشن هنر شیراز می گذشت به شاه می‌گوید اگر برخی از این نمایشها در انگلیس اجرا می‌شد بدون شک کارگردان و بازیگران آن جان سالم به در نمی‌بردند. پاسخ شاه اما جالب بود؛ لبخند و سپس سکوت.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران